زبان و گفتار در داستان – قسمت سوم
دراماتیک
ارسطو یکی از مهم ترین انواع ادبی را ادب نمایشی یا دراماتیک دانسته است. درام در یونان به معنی کاری یا عملی است که واقع می شود.
تراژدی یا غمنامه
تراژدی ، نمایش اَعمال جدی است که در اخر به ضرر قهرمان اصلی تمام میشود، یعنی هسته ی داستانی به فاجعه ختم می شود.
این فاجعه معمولا مرگ جانگداز قهرمان است، مرگی که البته اتفاقی نیست، بلکه نتیجه ی منطقی و مستقیم حوادث داستان است. مثل داستان رستم و سهراب، رستم و اسفندیار و اتللوی شکسپیر.
کمدی یا شادی نامه
کمدی ، اثری نمایشی است که توجه بیننده را به خود جلب میکند و باعث سرگرمی می شود. هدف از کمدی خنده و سرگرمی است اما در آن مسائل جدی در پرده ی شوخی نشان داده می شود . در کمدی شخصیت قهرمانان و شکست هایشان بیشتر جنبه ی شوخی و شادی و سرگرمی دارد و معمولا بیننده به آن توجه نمی کند.
2_ سبک شناسی
دانش سبک شناسی، دانشی است که به ما کمک می کند تا با شناختن سبکِ نگارشِ اثرِ ادبی، درک بهتر و عمیق تری از آن داشته باشیم.
اصطلاح سبک وشیوه در نقد ادبی تعریف های مختلفی دارد، اما به طور خلاصه می توان آن را چنین تعریف کرد: شیوه ی خاصی که نویسنده یا شاعر برای بیان مفاهیم خود به کار می برد.
در مباحث جدیدتر سبک را انحراف یا تفاوتی دانسته اند که در شیوه ی بیان هر کسی، نسبت به شیوه ی بیان دیگران وجود دارد. به عبارت دیگر، سبک یعنی انحراف از هنجار بیان دیگران.
هیچ نوشته ای بدون سبک نیست. از طریق مقایسه ویژگی های بیان نویسندگان مختلف، تفاوت ها یا وجوه اشتراک آنها با یکدیگر تشخیص می دهیم. در تجزیه و تحلیل سبک هر نویسنده یا شاعر، به خصوصیات بیانی او مثل واژگان ، ساختار و تنوع جمله ها، ارتباط مطالب و ترتیب و همچنین به آرایش های کلام او توجه می شود . در حقیقت همه ی این عناصر، در اثر هر نویسنده یا شاعر منحصر به خود اوست.
سبک خراسانی
سبک خراسانی ، مجموعه خصوصیاتی است که در شعر فارسی دری، از نخستین دوره پیدایش آن ، یعنی از اواسط قرن سوم تا اوایل قرن ششم به وجود آمده است.
حوزه ی گسترش این سبک، نواحی شرقی ایران، سیستان، خراسان و سراسر افغانستان و تمامی ماوراءالنهر (شامل جمهوری ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان ، قرقیزستان امروزی ، و چندین سرزمین دیگر) است.
اولین مشخصه ی سبک خراسانی، قدمت دار بودنِ این زبان است، چه از نظر واژه ها و چه از نظر ساختمان نحوی. بسیاری از واژه هایی که در اشعار این دوره استفاده شده واژه های اصیل فارسیِ رایج در نواحی شرق ایران بوده که بعدها متروک و فراموش شده است.
در سبک خراسانی، سادگی زبان و شیوه ی صریح و روشن بیان در توصیف های ساده از احساسات شخصی و مضمون های غنایی و وصف طبیعت است.
در حقیقت می توان شعر سبک خراسانی را شعر طبیعت نامید . تصویرهای خیالی که این شاعران به کار می برند، بسیار ساده و بیشتر از نوع تشبیه است.
از میان غالب های شعرِ سنتی فارسی، قصیده بیش از همه مورد توجه شاعران این سبک بوده است.
شاعرانی مانند رودکی ، فرخی ، منوچهری و عنصری آن را به مدح، و کسانی چون ناصر خسرو و کسایی مروزی، به مسایل فلسفی و اخلاقی اختصاص داده اند.
سرودنِ مثنوی های حماسی و غنایی نیز در میان شاعران پیرو سبک خراسانی بسیار معمول بوده است . شاهنامه فردوسی و ویس و رامینِ فخرالدین اسعد گرگانی، از این دسته اند.
سبک عراقی
سبک عراقی، در تاریخ شعر فارسی دری به مجموعه خصوصیاتی گفته میشود که در آثار بیشتر شاعران از نیمه دوم قرن ششم تا اواخر قرن نهم به وجود آمده است.
حوزه رشد و گسترش این سبک ری، اصفهان، همدان، فارس و آذربایجان است و از آنجا که در جغرافیای قدیم، نواحی مرکزی و غربی ایران، عراق نامیده می شد، این سبک به عراقی معروف شده است.
مقدمات بروز سبک عراقی از اوایل قرن ششم به وجود آمد.
در این دوره به علت انتقال مراکز قدرت از خراسان به نواحی مرکزی و شمالی ایران و رایج شدن زبان فارسی دری در این نواحی، تغییراتی در زبان و شیوه ی بیان شاعران به وجود آمد که بر اثر آمیختگی با زبان و لهجه های شمالی و مرکزی ایران و همچنین زبان عربی که در این مناطق رواج بیشتری داشت، تفاوت کلی با سبک خراسانی یافته است.
علاوه بر این از قرن هفتم به بعد، زبان شعر با فراوانی لغات و اصطلاحات ترکی که نتیجه ی مستقیم حمله و سلطه ی ترکان مغولی بر ایران است مشخص می شود. از دیگر خصوصیات سبک عراقی، توجه و علاقه شاعران به استفاده از معلومات علمی و به کار بردن اصطلاحات علوم و فنون و آیات قرآن و حدیث و اساطیر مذهبی ، شعرِ سبک عراقی را مشخص میکند.
شاعران این سبک به غزل و مثنوی به صورت منظومه های داستانی توجه داشتند. برجسته ترین شاعران این سبک، خاقانی، نظامی ، عطار، مولانا ،سعدی و حافظ می باشند.
سبک هندی
در تاریخ شعر فارسی دری به مجموعه خصوصیّاتی گفته می شود که در شعر اکثر شاعران فارسی زبان ایران و هند و آسیای صغیر (ارمنستان و ترکیه کنونی) از اوایل قرن دهم تا اواسط قرن دوزادهم تقریباً همزمان با دوران حکومت صفویه در ایران معلول بود.
به علّت عدم توجّه شاهان صفوی به شعر و شاعری و توجّه بیش از حد آنها به مدایح و مرثیه ائمه اطهار، بسیاری از شاعران ایران به هند و آسیای صغیر کوچ کردند و در دربار پادشاهان آن دیار شعر سرودند؛ به همین دلیل این سبک به سبک هندی معروف شد.
نخستین ویژگی شعر سبک هندی، ساده بودن زبان و نزدیکی آن به زبان متداول عامّه مردم است.
این خصوصیّت، بر اثر دور شدن شعر از حوزه های ادبی و مجالس اشرافی و شیوع آن در بین طبقات مختلف مردم به وجود آمده بود.
از دیگر خصوصیّات شعر سبک هندی، مضمون سازی و باریک اندیشی و خیال پردازی، ایجاز و اختصار، کثرت تمثیل و ارسال المثل، و الهام گیری از تجارب روزمره اشخاص و اشیای محیط می باشد.
شاعران معروف به این سبک، عرفی شیرازی، طالب آملی، صائب تبریزی، کلیم کاشانی، بیدل عظیم آبادی و امیر خسرو دهلوی می باشند.
سبک بازگشت
نهضت بازگشت ادبی به نهضتی اطلاق می شود که از نیمه دوم قرن دوازدهم تا اوایل قرن چهاردهم یعنی در فاصله جلوس کریم خان زند بر تخت حکومت، تا پایان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در شعر فارسی دری به وجود آمد.
بنیانگذاران این سبک، شعله اصفهانی، مشتاق اصفهانی، عاشق اصفهانی، صبای بیگدلی و آذر بیگدلی می باشند. قصد بنیانگذاران و پیروان نهضت بازگشت ادبی، احیای شعر فارسی و نجات دادن آن از انحطاط و ابتذال حاصل از تسلّط سبک هندی بود.
این شاعران از پیچیدگی و ابهام و مضمون پردازی شاعران سبک هندی، به صراحت و سادگی در بیان راوی آوردند و شیوه شاعران سبک خراسانی و عراقی را چه از نظر مضمون و چه از نظر زبان، سر مشق کار خود قرار دادند.
شعر دوره بازگشت از نظر مضمون کاملاً تقلیدی بود.
قصیده های مدحی، در توصیف مجالس عیش و نوش و جشن های درباری سروده می شد و غزل ها تکراری مضمون های عاشقانه و عارفانه گذشته بود.
هر چند از نظر کلّی این نهضت، تحوّل اساسی در شعر فارسی به وجود نیاورد، امّا بر اثر تعمیلات پیشروان آن، شعر فارسی از انحطاط و ابتذال دوره پیش رهایی یافت.
سبک مثروطه
بخشی از ادبیاتی است که در دوره مبارزه مشروطه خواهان بر ضد حکومت استبدادی قاجاریه و در چند سال آخر سلطنت ناصر الدین شاه تا اوایل سلطنت رضا شاه پهلوی به وجود آمد و چون هدف اصلی آن، مبارزه برای کسب آزادی و استقرار حکومت مشروطه در ایران بود به ادبیات مشروطیّت معروف شد.
شعر مشروطیّت با محتوای اصلی خود که مبارزه با خرافات و افشای بیدادگری ها و ظلم و ستم حکومتِ وقت و آگاه کردن مردم از اوضاع و احوال زمان و برانگیختن احساسات آنها بر ضد مستبدان بود، نیاز به زبانی تازه داشت که کاملاً با زبان سنّتی شعر دوره های قبل از آن متفاوت بود.
این نوع شعر واژه های خود را از زبان محاوره مردم گرفت و از اصطلاحات و ضرب المثل ها و تیکه کلام های عامیانه پر شد و از مضمون های طنز آمیز اجتماعی و سیاسی بهره گرفت.
قالب هایی که شاعران این دوره برگزیدند مسمّط، ترکیب بند، ترجیع بند، مستزاد و گاه غزل و تصنیف بود. چهره های اصلی شعر مشروطیّت، سیّد اشرف الدین گیلانی یا قزوینی (که به نام روزنامه خود به نسیم شمال معروف شد)، علی اکبر دهخدا، ایرج میرزا، محمّد تقی بهار، عارف قزوینی، فرخی یزدی، میرزاده عشقی و ابوالقاسم لاهوتی بودند.
سبک آزاد
الف- شعر آزاد نیمایی
این شعر از نام خود نیما یوشیج شاعر معاصر ایران گرفته است که در شعر خود هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل، راهی کاملاً متفاوت با شعر سنّتی فارسی در پیش گرفت. مجموعه ویژگی های شعر آزاد نیمایی را می توان در سه اصل زیر خلاصه کرد:
1_ طرز نگرش تازه به اشیاء و طبیعت و زندگی: این اصل، اساسی ترین و اصولی ترین هدف شعر نیمایی است. احساس و تفکّر در شعر نیمایی بر انگیخته از زندگی و تجربه مستقیم و شخصی شاعر است و شعر موفّق نیمایی، بازگو کننده طرز تفکّر و ذهنیّت شاعر و نشان دهنده دیدگاه های او نسبت به زندگی و همچنین خصوصیّت شخصیّتی و محیط زندگی او است.
2_ زبان و شیوه بیان نو: شاعر برای توصیف دیدگاه ها و برداشت های تازه خود از تمام امکانات زبانی استفاده می کند، ترکیب های تازه می سازد، واژه های محلی و غیر ادبی را وارد شعر می کند و در صورت لزوم تصرّف هایی از نظر نحو در زبان به عمل می آورد.
3_ نو آوری و تنوّع در قالب و وزن: با شکستن قید تساوی مصراع ها، امکان ایجاد قالب های متناسب با مضمون های نو برای شاعر میسّر می شود.
هدف اصلی نیما از شکستن قالب های قدیم، یافتن شکل لازم و مناسب برای ارائه محتوای تازه شعری است. قالب خاصّ شعر نیمایی با مصراع های کوتاه و بلند با حفظ وزن عروضی، به شیوه ای خاص که به وزن نیمایی معروف است، مشخّص می شود. از شاعران برجسته این سبک شعری می توان به نیما یوشیج، سهراب سهپری، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج و دکتر شفیعی کدکنی اشاره کرد.
ب-شعر سپید (شاملویی)
شعر سپید یکی از انواع شعر آزاد است و به شعری گفته می شود که از وزن و قافیه بی بهره است. استفاده از عناصر شعری و نوعی آهنگ، شعر سپید را از نثر متمایز می سازد. معمولاً اصطلاح شعر، منثور را نیز برای شعر سپید به کار می برند. برجسته ترین اشعار سپید را می توان در شعر های احمد شاملو (ا. بامداد) دید.
3_بلاغت
در تعریف بلاغت گفته اند: «مطابقت کلام با مقتضای حال و مقام» ؛ یعنی استفاده از سخن و کلام در زمان و مکان مناسب که بیشترین تاثیر را بر مخاطب بگذارد. میزان تاثیر گذاری و رسایی کلام، میزان بلاغت آن را می رساند؛ یعنی هر چه کلام بلیغ تر باشد موثر تر خواهد بود. بلاغت دانشی است که راه های شیوا سخنی و تاثیر گذاری بر مخاطب را برسی می کند.
هر گاه سخن دارای سه ویژگی فصاحت، بلاغت و زیبایی باشد در نهایت اقتدار و رسایی خواهد بود. فصاحت به معنی روشنی، درستی و بی عیب و نقص بودن کلمه و کلام است و بلاغت هم همان طور که گفته شد مطابقت سخنِ با موفقیّت و شرایط می باشد.
سر آغاز علم بلاغت و بررسی مسائل بلاغی در متون ادبی، کلام خداوند در قرآن است. بحث و تحقیق در مورد دلایل اعجاز قرآن و رسایی آن، مایه توجّه به آثار شاعران عرب و بررسی مسائل بلاغی در متون شده است. به تدریج با روشن تر شدن مرزهای مسائل علم بلاغت، آن را به سه شاخه تقسیم کرده اند: الفبیان، ببدیع، جمعانی. الف علم بیان
بیان به 《طریق مختلف ادای معنی واحد》گفته می شود؛ یعنی شیوه هایی که می توان از آنها برای ارائه یک مطلب و مقصود بهره گرفت. هر شاعر یا نویسنده برای رساندن مقصود خود، با کمک نیروی تخیل، شکل های متفاوتی از بیان را ممکن است به کار ببرد که در مجموع به همه ی آنها صور خیال گفته می شود . شیوه ها یا ابزار بیانی معمول عبارتند از : تشبیه ، استعاره ، کنایه و مجاز.
بعلم بدیع بدیع به معنی تازه و نو است و در اصطلاح ادبی ، فن بدیع از آرایش های لفظی و معنوی کلام بحث می کند. آرایه های بدیعی میتواند عامل زیبایی و موثرتر شدن سخن شود. این آرایه ها بیشتر مبتنی بر نوعی توازن اهنگی و تناسب میان آواها، الفاظ و معانی است . به طور خلاصه علم بدیع را علم شناخت و کشف زیبایی های حاصل از توازن ها و تناسبات موجود در کلام گویند. صنایع و آرایه های علم بدیع به دو دسته تقسیم می شوند: 1آرایه های لفظی: آن دسته از آرایه ها که به زیبایی و آرایش کلام از نظر کلمات می پردازند . مانند: سجع، جناس، واج آرایی، تکرار و ترصیع .
2_آرایه های معنوی: آرایه هایی است که برای آرایش معنی کلام به کار می رود، یعنی از طریق تداعی هایی که در ذهن خواننده ایجاد می کند به عمق و لطف سخن می افزاید. مانند: ایهام ، اغراق، تلمیح، مراعات نظیر، تضاد، تناقض، لف و نشر و…
ج_ علم معنی: به دانشی که معنی ثانویه ی جملات و تغییرات معنایی کلام را بررسی می کند علم معانی یا معناشناسی گفته می شود .
در علم معانی، ساختمان جمله از نظر جابجایی اجزای آن و تغییراتی که بر اثر این جابجایی در زیبایی و تاثیر کلام حاصل می شود، مورد توجه قرار می گیرد. طرز به کار بردن صفت ها و ادات تاکید، توجه به خلاصه یا مفصل بودن کلام ، تناسب با درک خواننده یا شنونده و موقعیت او از مباحث علم معانی است. از موضوعات دیگر این علم، بررسی تعقید (گره خوردگی و پیچیدگی سخن)، حصر و قصر و حذف، ایجاز و اطناب و شرایط آنهاست .
4_نقد ادبی
نقد در لغت به معنی تمیز دادن خوب از بد است و در اصطلاح ادبی به دانشی گفته می شود که از طریق شرح و تفسیر ، تجزیه و تحلیل و مقایسه و طبقه بندی آثار ادبی به ارزیابی آنها می پردازد. هدف نهایی از نقد، داوری کردن یا دادن معیارهایی برای داوری است. از این جهت، هم خطاها و عیب های یک اثر ادبی مورد سنجش قرار میگیرد و هم محسنات و نقاط قوت آن اثر.
با نقد یک اثر ادبی، رمز و رازهای زیبایی اثر شناخته می شود که این موجب افزایش لذت هنری در خواننده ی اثر می گردد. همچنین فاصله ی خواننده با متن ادبی کم می شود و ذوق و سلیقه ی هنری او پرورش می یابد.
یک منتقد ادبی باید از توانایی خاصی در کشف شناخت رازها و زیبایی های اثر ادبی برخوردار باشد . ذوق و سلیقه ی او باید برتر و سلیم تر از دیگران باشد.
که البته این توانایی ها در همه کس دیده نمی شود . دستیابی به چنین درجه ای از خبرگی و مهارت ، تنها از رهگذر مطالعه ی مستمر آثار زیبا و شاهکارهای جهان و نیز آگاهی به علوم مختلف و فنون نقد امکان پذیر می باشد.
: شیوه های نقد ادبی عبارتند از
الف_ نقد محاکاتی، که به اثر هنری به عنوان تقلید یا انعکاس یا نمایش دنیا و زندگی بشر نگاه می کند و اولین معیار سنجش آن ، میزان صحتی است که در ارائه ی اثر به کار رفته و اینکه اثر تا چه حد انعکاس واقعیت است.
ب_ نقد عمل گرایانه، که به اثر هنری بر اساس تاثیرگذاری آن بر خواننده توجه می کند. این تاثیر می تواند لذت زیباشناسانه، آموزندگی یا براگیختن احساسات باشد.
ج_ نقد تبیینی، این شیوه به نویسنده ی اثر توجه دارد و اثر را از این جهت که (آگاهانه یا ناآگاهانه) نشانه های طبیعت و تجربه های خاص نویسنده است و نیز از جهت خلوص و اصالت آن بررسی می کند..
د_ نقد عینی، شیوه ای است که اثر را جدا از نویسنده و خواننده و دنیای اطراف آن، بررسی می کند . اثر هنری در این گونه نقد، دنیای جداگانه ای است که باید به طور مستقل و کامل ، تحلیل شود و مورد قضاوت قرار گیرد. معیارهای متفاوت در این شیوه، عوامل درونی اثر مانند: ارتباط مطالب، تعادل و هماهنگی، و روابط درونی عناصر ترکیب کننده ی آن می باشد.
5_عروض و قافیه
علم عروض، علم شناخت اوزان شعری است . یعنی به کمک این دانش می توان شعر را تشخیص داد. برای سرودن شعر سنتی یا کلاسیک، دانستن عروض و قافیه امری لازم است. این علم بسیار گسترده و پیچیده می باشد و تسلط بر آن کار دشواری است.
تناسبات میان هجاها و بخش های کلام، نوعی آهنگ ایجاد می کند که به آن وزن می گویند. برای ایجاد وزن و آهنگ باید از اصول و قواعدی پیروی کرد.
کشف و شناخت این اصول و قواعد بر عهده علم عروض می باشد.
برای به دست آوردن وزن شعر ابتدا باید شعر را تقطیع هجایی کرد، سپس معادل آنها نشانه های عروضی گذاشت و رکن بندی نمود. از تکرار و ترکیب رکن ها، وزن شعر حاصل می شود که با داشتن وزن می توان به عمق شعر نیز پی برد.
قافیه نیز در پایان مصراع ها و ابیات، به دلیل تکرار حروف، موسیقی و آهنگ شعر را بیشتر می کند. لذت حاصل از افزایش موسیقی در شعر هنگام آوردن ردیف، چند برابر میشود.
قافیه و ردیف سهم بسیاری در ایجاد موسیقی و تکمیل آهنگ شعر و همچنین نظم بخشیدن به شکل و ساختار آنها دارند.
گردآورنده : سیده مرضیه هاشم نژاد #روجا